قصه های المپیک؛ بازنده ای که سفیر نیت خوب شد

به گزارش مجله بیزبینگ، المپیک آوردگاهی برای معرفی پدیده ها است؛ هر چند که کسب مدال طلا المپیک یک ورزشکار را تا سال ها به نام قهرمان ملی معرفی خواهد کرد اما در برخی مواقع تلاش بازنده های این آوردگاه بزرگ به نماد و الگویی برای دیگر ورزشکاران تبدیل می شود.

قصه های المپیک؛ بازنده ای که سفیر نیت خوب شد

به گزارش ایرنا، المپیک سال 1968 مکزیکوسیتی در دل خود پدیده ای را به جهانیان معرفی کرد که تا کنون بسیاری از ورزشی نویسان از حرکت به نام نمادی از غیرت و همت فردی برای رسیدن به خط سرانجام یاد می کنند. داستان زندگی این پدیده ورزشی مربوط به کشاورز زاده ای از کشور تانزانیا است که توانست با وجود مصدومیت شدید و سختی راستا، دو ماراتن را به سرانجام برساند و در میان تشویق همگان ثابت کند که آوردگاه المپیک جایی برای گردشگری ورزشی نیست بلکه زمانی برای نشان دادن غیرت و اراده یک ورزشکار به تعداد می رود.

در المپیک مکزیکوسیتی مامو وولده دونده اتیوپی پیروز شد تا مدال طلا دو ماراتن را از آن خود کند اما بعد از حدود نیم قرن کسی از او یاد نمی کند بلکه نامی بر سر زبان است که در آن مسابقه یک ساعت بعد از نفر نخست به خط سرانجام رسید. اما چرا بازنده آن کارزار ماندگار شد تا به نماد اراده و غلبه بر سختی ها تبدیل شود؟

جان استفن آکواری همان کشاورز زاده تانزانیایی بود که خالق داستان فراموش نشدنی المپیک 1968 مکزیکوسیتی بود. او در آن دوره از بازی ها نام خود را در دفتر خاطرات المپیک ثبت کرد زیرا حرکتی از خود به جای گذاشت که تا به امروز مورد تمجید بسیاری از مسوولان ورزشی جهان قرار گرفته است.

او که به گواه خود بیش از 5 هزار مایل از تانزانیا به مکزیک آمده بود و می خواست نامی در بین دوندگان ماراتن برای خود دست و پا کند اما با وجود طی کردن بیش از 19 کیلومتر از راستا دچار مصدومیت شد. مصدومیتی که پای مرد ریز اندام آن روزهای ورزش جهان را کُند و بسیاری تصور می کردند که او قادر به ادامه مسابقه نیست.

قهرمان دو ماراتن در المپیک ها جایگاه ویژه ای دارد و مسابقه آن هم در گذشته یکی از پر تماشاگرترین رقابت ها بود. در استادیوم المپیک مکزیک که خط سرانجامی این رقابت بود هزاران چشم منتظر ورود قهرمان ماراتن بودند. کیلومترهای سرانجامی در حال طی شدن بود و هر دونده ای در پی آن بود تا با برداشتن گامی خود را در زودتر از دیگران به خط سرانجامی برساند. مطابق انتظار دونده وولده توانست از خط سرانجامی عبور کند و مورد تشویق تماشاگران قرار گیرد. دیگر شرکت کنندگان هم بعد از عبور از خط سرانجام روی زمین افتاده و سوژه رسانه ها شدند. تماشاگران که مرنام اهدا مدال و معرفی نفرات برتر را ملاحظه کرده بودند قصد خروج از استادیوم را داشته و داوران هم با جمع کردن وسایل اعلام کردند مسابقه به سرانجام رسیده اما ناگهان خبری موجب شد تا جمعیت حاضر در استادیوم و داوران در جای خود میخکوب شوند.

زمزمه ای در استادیوم ایجاد شد که تماشاگر و داوران را میخکوب کرد. مسوولان اعلام کردند یک نفر در راستا مسابقه قرار گرفته است و همچنان در پی عبور از خط سرانجام است اما بیش از یک ساعت از سرانجام مسابقه گذشته است او به چه امیدی در حال تلاش است و چرا می خواهد به خط سرانجام برسد؛ تعداده و کارت ورزشکاران حاضر در دوماراتن چک می شود اکواری به خط سرانجام نرسیده اما او که مصدوم بود و رسیدنش به خط سرانجام محال؛ چند بار مسوولان چک می کنند تا ثابت شد فردی که در راستا مسابقه قرار گرفته است همان ورزشکار تانزانیایی است که با در رفتگی زانو روبرو شده و احتمال ادامه رقابت برای او غیر ممکن بود اما ورزشکار تانزانیایی در غربت راستا مکزیکوسیتی، به راه خود ادامه داد تا شاید بتواند خود را به خط سرانجامی برساند.

استادیوم المپیک از دور نمایان می شود خون تازه ای در رگ اکواری جریان پیدا می کند و او تلاشش را بیشتر خواهد کرد امید دارد که از خط سرانجام عبور کند اما زانو او همچنان مانع بزرگی است، بسیاری از این حرکت حیرت زده می شوند اما اکواری آمده بود تا از خط رد شود. تماشاگران که بعد از کسب مدال طلا ورزشکار کنیایی در حال ترک استادیوم بودند به جای خود بازگشته و در انتظار کسی هستند که به سختی گام بر می دارد. وی ورزشکار ریز جسه ای بود که تنها 160 سانتیمتر قد و 50 کیلو وزن داشت.

باورش سخت شده بود اما کشاورز زاده تانزانیایی پای باند پیچی شده خود را نگاه نکرد بلکه چشم وی دور دست و خط سرانجام را نظاره گر بود او می دانست که بیش از یک ساعت از عبور نفر نخست گذشته و هیچ شانسی برای قرار دریافت در جایگاه نفرات برتر ندارد اما ادامه داد تا بگوید می شود به هدف رسید حتی اگر در بدترین شرایط مصدومیت باشید. او اراده را در کشور مکزیک معنا کرد و خود را به نزدیکی خط سرانجامی رساند و استقبال فوق العاده ای از او شد استقبالی که بیش از تشویق یک قهرمان بود.

برخی از حاضران با خود فکر می کنند که چرا وقتی نفرات اول از خط سرانجام گذشتند استادیوم اینقدر شور و هیجان نداشت و استقبال از مرد ریزه دوماراتن به چه خاطر است. خبرنگاران به سمت وی می فرایند و لنز دوربین ها لحظاتی را ثبت کردند که به ماندگارترین تصاویر المپیک تبدیل شد. خورشید روز سخت مکزیکوسیتی غروب کرده بود و شبح سیاه تاریکی همه جا را فرا گرفته اما او مرد جان سختی بود که توانست با تلاش خود را به خط سرانجام برساند. اکواری به خط سرانجامی که رسید روز زمین ولو می شود و سوالات زیرگانه خبرنگاران شروع می شود. اما او تنها یک پاسخ می دهد: کشورم بیش از 5 هزار مایل من را نفرستاده که در نیمه راه از مسابقه انصراف دهم بلکه آمدم تا رقابت را تمام کنم.

با این حرکت مرد ریز اندام تانزانیایی به قهرمان داستانی تبدیل شد که هنوز از آن به نام نماد اراده و غیرت ملی یاد می شود. بعد از این اتفاق بود که در آستانه المپیک ها همواره نام کشاورززاده تانزانیایی بر سر زبان می افتاد و جنبش المپیک هم این اقدام آکواری را فراموش نکرد. مسوولان کمیته بین المللی المپیک 32 سال بعد از آن اتفاق از وی دعوت کردند تا در المپیک سیدنی حضور پیدا کند و مدال مسابقه ماراتن مردان را هم اهدا کرد . هشت سال بعد و در المپیک 2008 پکن اکواری به نام سفیر نیت خوب معرفی شد.

بیش از نیم سده از خلق داستان از طریق قهرمانی به نام جان استفن آکواری می گذرد؛ شاید تاریخ المپیک و امار آن نام مامو وولده را به نام یکی از مدال آوران ثبت کرده باشد اما در میانه عامه کسی به یاد ندارد نفر اول و برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود بلکه داستان جان سختی استفن همواره ورد زبان بسیاری از علاقمندان به رشته سخت دو ماراتن است.

منبع: عصر ایران
انتشار: 23 تیر 1400 بروزرسانی: 23 تیر 1400 گردآورنده: bizbing.ir شناسه مطلب: 1735

به "قصه های المپیک؛ بازنده ای که سفیر نیت خوب شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قصه های المپیک؛ بازنده ای که سفیر نیت خوب شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید