آرامگاه یعقوب لیث صفاری؛ از مهمترین جاذبه های دزفول، عکس
به گزارش مجله بیزبینگ، آرامگاه یعقوب لیث صفاری که از جاهای دیدنی دزفول به شمار می رود، با گنبد مخروطی شکل دندانه دار در قسمت شمال شرقی روستای شاه آباد، در 10 کیلومتری جاده دزفول به شوشتر در استان خوزستان، در میان یکی از مهم ترین محوطه های تاریخی ایران یعنی خرابه های شهر جندی شاپور قرار گرفته است، وجود گورستانی با سنگ قبرهای باستانی در اطراف مقبره گواهی بر قدمت این اثر دارد. گنبد مخروطی شکل آرامگاه از بهترین نوع گنبدهای مخروطی واقع در خوزستان است.
از وبسایت ویکی پدیا دیدن نمایید.
جلال و زیبایی نمای گنبد از دور کاملا جلوه گر این است که روزی این بقعه برای شخصی بزرگ بنا شده است. بنای آرامگاه از یک ورودی برخوردار است و سطح داخلی آرامگاه را از سطح بیرونی آن جدا می کند. سازه اصلی بنا خشت خام است و نقوش برجسته و ملات گچ و خاک دارد.
شاید فکر می کنید اینجا آرامگاه یک آدم نه چندان معروف یا شاید شخصیتی که چندان تاثیرگذار نبوده است، ولی عجیب از اینکه، اینجا نمای داخلی همان گنبد مخروطی شکل زیبا یعنی آرامگاه یعقوب لیث صفاری، یکی از بزرگمردان تاریخ ایران است که در زمان حکومت خود نقش و تأثیر به سزایی دربازسازی فرهنگ و زبان پارسی داشته است. برخلاف نمای بیرونی بقعه که از گذشتگان به زیبایی به یادگار مانده، درون آرامگاه دون شأن پادشاهی ایرانی است که نام نیکی در تاریخ این مرز و بوم از خود به جای گذاشته است.
متأسفانه آرامگاه شرایط مناسبی ندارد و در ضریح آهنی مقبره از چوب صندوق میوه برای اتصال بخش های مختلف استفاده شده است و روی دیوار قدیمی آرامگاه میخ های زنگ زده، سیم های کج و معوج، تارعنکبوت هایی با گستره زیاد، موکت های رنگ و رو رفته و محوطه سازی نامناسب به نحو نازیبایی جلب توجه می کند، ولی هیچ کدام از این مطالب از بزرگی این شخصیت مهم و تأثیرگذار در تاریخ ایران نمی کاهد.
قدمت تاریخی آرامگاه یعقوب لیث صفاری به دوره سلجوقی تا قاجار می رسد و با توجه به بازسازی های مختلف قدیمی ترین قسمت آن مربوط به دوره سلجوقی است. بنا به گفته مردم محلی حدود چندین دهه پیش روی دیوار گنبد کتیبه ای با خط عربی قدیم وجود داشته و روی آن اسم یعقوب لیث سردار بزرگ به وضوح نوشته شده بود که بعدها توسط عده ای با اسپری مشکی پوشیده شده است. وجود تندیس بزرگی از این شهریار ایرانی که سوار بر اسب می تازد و در بخش غربی شهر دزفول از راستا اندیمشک به دزفول نصب شده، مهر تأییدی بر وجود آرامگاه یعقوب لیث است و البته شواهد و اسناد تاریخی بر این حقیقت دلالت دارد.
زندگینامه یعقوب لیث صفاری
یعقوب لیث صفاری پسر مسگری از قریه قرنین اهل سیستان بود و از آنجا که شغل رویگری را از پدر به ارث برده بود، به صفار معروف شد، ولی به خاطر دلاوری ها و منش والا عده ای از عیاران او را به سرداری خود برگزیدند. با محبوبیتی که میان مردم به خاطر جنگ با خوارج به دست آورده بود، توانست به قدرت برسد. مرکز حکومت او شهر زرنگ (زرنج) در افغانستان امروزی بود. در زمان به قدرت رسیدن صفار حکومت بنی عباس در ایران قدرت بسیاری داشتند و یعقوب لیث صفاری که از به قدرت رسیدن اعراب در ایران ناراضی بود، از ابتدای حکومت خود رویای سرنگونی حکومت بنی عباس را در سر می پروراند.
برخی بر این عقیده هستند که دودمان صفاری به پادشاهان ساسانی می رسد، شاید این خود گواه بر دشمنی این ایرانی وطن پرست با اعراب بود. از این رو بعد از فتح کرمان و نیشابور و بعد از آن فتح خراسان و سرنگونی حکومت طاهریان به جهت سرنگونی بنی عباس به خوزستان لشکر کشید و از آنجا به بغداد رفت، اما در جنگ با خلیفه شکست خورد و از ناحیه گلو به شدت زخمی و مجبور به عقب نشینی شد. دوباره به شوش بازگشت تا لشگر خود را احیا و به بغداد لشکرکشی کند که در میانه راه و بر مبنای اسناد تاریخی در نزدیکی دزفول کنونی (جندی شاپور) به طور ناگهانی بیمار شد و کمی بعد از دنیا رفت. همه مورخان بر اینکه یعقوب دلاوری شجاع و باهوش و بسیار سیاستمدار بود اتفاق نظر دارند .
یعقوب لیث صفاری پاسدار زبان پارسی
بعد از حمله اعراب تا زمان یعقوب لیث زبان رسمی ایران و حکومت های ایرانی عربی بود، یعقوب نخستین پادشاه ایرانی بود که زبان پارسی را 200 سال بعد از ورود اسلام به ایران دوباره بازسازی و زبان رسمی کشور اظهار داشت و بعد از آن هیچ کس در دربار او حق نداشت به غیر زبان پارسی سخن بگوید. تا جایی که از زبان مورخان نقل شده است:
وقتی یکی از شاعران آن عصر در مدح یعقوب شعری به زبان عربی سرود او را ملامت کرد و به او گفت چرا به زبان پارسی شعر نمی گویی من این زبان را نمی دانم.
یعقوب زبان پارسی دری را زبان رسمی کشور اظهار داشت و بعد از آن حکومت وطن دوست و فرهنگ دوست سامانی راه او را دنبال و زبان پارسی را تا حد زیادی گسترش دادند و این رسمیت تا به امروز ادامه دارد .
از آن پس گرانمایه گویندگان کشودند شعر دری را زبان
وز آن گفته شعر سامان گرفت به نظم اندرون پارسی جان گرفت
سزد گر به یعقوب خوانی درود که در بر رخ پارسی در گشود
نخستین هوادار شعر دری
همو بود و شاید که یادآوری
منبع: گردشبان